بوم رنگ
علاقمندی های ترمه





اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



من ترمه هستم؛ یه خونه کوچلو تو کوثربلاگ درست کردم امید وارم برای کوثر بلاگی های عزیز همسایه خوبی باشم ...

جستجو




سواد رسانه ای ...

مفهوم اصطلاحی سواد رسانه
 
در توضیح مفهوم اصطلاحی سواد رسانه باید گفت:
سواد رسانه مجموعه‌ای از چشم‌انداز‌هاست، که ما به‌طور فعالانه، برای قرار گرفتن در معرض رسانه، از آنها بهره‌برداری می‌کنیم؛
تا معنای پیام‌هایی را که با آنها مواجه می شویم، تفسیر کنیم.

ما چشم‌اندازهای خود را با استفاده از ساختارهای دانش خود می‌سازیم.
برای ساختن ساختارهای دانش، به ابزار و مواد اولیه نیاز داریم.
ابزار، مهارت های ما در حوزه ی فضای مجازی ،سواد رسانه‌اى و ماده ی اولیه اطلاعات به دست آمده از محتواى پیام‌ها و دنیای رسانه اى است.

✅ ادامه در سایت سواد رسانه ای

موضوعات: عمومی, بندگان مخلص خدا, سواد رسانه ای  لینک ثابت
[چهارشنبه 1399-01-13] [ 11:51:00 ق.ظ ]

ذکر روز ...

چهارشنبه: یا حَیُّ یا قَیّوم؛ ای زنده، ای پاینده

ذکر روز چهارشنبه به اسم موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد علیهم ‌السلام است. روایت شده در این روز زیارت چهار امام خوانده شود که خواندن آن موجب عزت دائمی می‌شود.

✅ برگرفته شده از سایت خبر نگاران جوان

 

موضوعات: عمومی, ذکر ایام هفته, بندگان مخلص خدا  لینک ثابت
 [ 11:45:00 ق.ظ ]

‏⭕️خاطراتی ازجنس کرونا ...

? واقعا زیباست حتما بخونید ?

‏⭕️خاطراتی ازجنس کرونا

پدرم کرونا گرفته بود، بعد۱۰ روز که پدرم دربیمارستان فرقانی بستری بود خدا رو شکر بهتر شد ودکتر مرخصش کرد
توی مسیر تارسیدن به خونه پرسیدم اذیت نشدی، گفت بیمارستان جای بدیه اونم تو این وضعیت وتوی بخش قرنطینه، اولش فکر کردم کارم تمومه پسرم، گفتم خدانکنه

‏پدرم گفت فردای روزی که بستری شدم اتفاقی افتاد که گریه ام گرفت

پدرم با بی حالی گفت یک بیمار معلول ذهنی وارد اتاق کردن و تخت روبروی من خوابوندنش، کرونا گرفته بود مثل من،اصلا حوصله اعلام اینکه چرا این بیمار به اتاق من اوردید نداشتم، گفتم اینم یک بنده خداست،

‏شام اوردن و با بی میلی مشغول خوردن شدم، دیدم بیمار معلول ذهنی چیزی نمیخوره، چند بار اومدن تو اتاق و بهش گفتن غذات بخور و رفتن سرشون خیلی شلوغ بود

از غروب یک عده آخوند اومده بودن و کارای بیمارها رو انجام میدادن، باهاشون صحبت میکردن و روحیه میدادن،

‏کارای عجیب میکردن مثلا کف اتاق ها تمیز می کردن، ملحفه ها رو عوض می کردن یا کارای دیگه که گفتنش خوب نیست اما انجام میدادن.

ساعت حدود ۱۲ شب شد و یک طلبه وارد اتاق شد و گفت در خدمتم کسی کاری داره و نگاهش افتاد به بیمار معلول ذهنی که هنوز غذاش رو نخورده بود و بیدار بود،

‏آخونده رفت کنارش گفت میخوای بهت غذا بدم که فقط نگاهش کرد، آخونده قاشق برداشت و تمام غذا رو قاشق قاشق گذاشت دهنش، سیر که شد براش تختش رو درست کرد و خیلی اروم گرفت خوابید.
فهمیدم گرسنه اش بود و خوابش نمی برد

گریه ام گرفت و تمام وجودم شد امید، امید به اینکه تا وقتی چنین ‏جوان هایی داریم میتونیم هرکاری کنیم تو این چند روزآخوندها هر روزگروه گروه میومدن کارهای بیمارها رو، نظافت بیمارستان وصحبت بابیمارها رو انجام میدادن.
به من هر چقدر پول بدهن بعضی کارهایی که انجام میدادن روانجام که هیچ، بهش فکر هم نمیتونم بکنم


❣️ خدا اجرشون رو بده ❣️

موضوعات: عمومی, کرونا, بندگان مخلص خدا  لینک ثابت
[شنبه 1398-12-24] [ 11:07:00 ق.ظ ]